شبـی نیست که آهم به ثریـا نرســد

از بخت بدم آب به دریـا نرســـد

میترسم از این غصه که آیا روزی

دیدار به دیدار برسد یا نرســـد

 پ.ن:  میگویم راز دلم را با او و از او میخواهم که     مرا به تنها آرزویم که رسیدن به تو است برساند.

آدم ها بر دو نوعند:

یا بره متولد میشوند یا مادر زادی گرگ به دنیا می

آیند.گرگـها همیشه گرگ میمانند اما بـره

ها یا در نهایت گوسفند میشوند یا یاد میگیرند که چگونه گرگ باشند. 

قسمت جالب این ماجرا اینجاست که گرگ بره زاده حریص تر و خون ریزتر از 

گرگ گرگ زاده است چرا 

که او از روی عقده و نفرت و کینه میدرد و گرگ گرگ زاده تنها به حکم طبیعت 

خویش..

ســـــــــــلام به وب من خوش اومدیــد.....

خوشــــه پرویـــن با نام عربی آن، ثریــــــــا هم در فارسی نام برده شده‌است.

در گذشته به آن هفت خواهر هم می‌گفتند چرا که به طور معمول فقط هفت ســتاره از بیش از

دویست ستاره شناخته شده آن، با چشم غیر مسلح قابل دیدن هستند

و هم‌چنین صورت فلکی  یا «دب اکبر» که در برابر آن قرار می‌گیرد به هفت برادر معروف بوده‌است.

کاش در دهکده عشــــــق فراوانی بود

توی بازار صداقــــت کمی ارزانــی یود
کاش اگر گاه کمی لطـــــف به هم میکردیم
مختصر بود ولی ســـــاده و پنهانی بود
کاش به حرمت دلـــــــهای مسافر هر شب
روی شفاف ترین خاطره مهمانـــی بود
کاش دریــا کمی از درد خودش کــــم می کرد
قرض می داد به ما هرچه پریشـــــانی بود
کاش به تشنگی پونــه که پاسخ دادیم
رنگ رفتار من و لحــن تو انسانی بود
مثل حافـظ که پر از معـجزه و الهــــامست
کاش رنگ شب ما هم کمی عرفانـــی بود
چه قدر شعر نوشتیم برای باران
غافل از آن دل دیــــوانه که بارانــی بود
کاش سهـــــراب نمی رفت به این زودی ها
دل پر از صحبت این شاعـــر کاشانــی بود
کاش دل ها پر افسـانه ی نیـــما می شد
و به یـادش همه شب مــاه چراغانی بود
کاش اســـم همه دختـرکـان اینجا
نام گلهــای پر از شبنــم ایـرانی بود
کاش چشمان پر از پرســش مردم کمتر
غرق این زندگــی سنگی و سیمانی بود
کاش دنیای دل ما شبی از این شبها
غرق هر چیز که می خواهی و می دانی بود
دل اگر رفت شبی کاش دعایـــــی بکنیم
راز این شعـــــر همین مصــرع پایانی بود